بيانات رهبر درمورد آینده پژوهی درافق 1404
بيانات رهبر درمورد آینده پژوهی درافق 1404
بسم الله الرّحمن الرّحيم
جلسه با
اين هدفها تشكيل می شود: در درجه ی اول، تكريم اساتيد. اين يك كارِ
نمادين است، برای اين كه ما بدين وسيله اخلاص و ارادت خود را به استادان رشته های
گوناگون علوم و گردانندگان حقيقی و معنوی دستگاه علم و دانشگاهدر كشور نشان دهيم؛ چون می دانيم ترويج علم
اگر چند مقدمه داشته باشد، يكی از آنها تكريم عالم است؛ بنابراين مايليم عملاً اين
تكريم را اعلام كنيم.
هدف دوم
از اين جلسه اين است كه چيزهايی را از زبان شما بشنويم. آنچه در ذهن شماست، لبّ آن را در اين جا مطرح كنيد و بنده مستمع خوبی هستم و
اميد اين را دارم كه اين شنيدن، منشأ خير و اثر هم بشود. بديهی است كه در وقت كوتاه جلسه ی ما فقط تعداد معدودی می
توانند اين فرصت را پيدا كنند كه در اين جلسه حرف بزنند؛ ليكن باز هم «ما لا
يدرك كلّه لا يترك جزئه»؛ اگر به همه ی مطلوب دسترسی نيست، به آنچه در دسترسی هست، بايد بسنده كرد. شايد برخی از
چيزهايی كه شما خواهيد گفت، برای حضار جلسه يا برای من تازگی نداشته باشد؛ ولی
يقيناً بسياری از آنها تازگی خواهد داشت. بعلاوه، در شنيدن، اثری هست كه در دانستن نيست؛ لذا بايد شنيد. از طريق همين
شنيدن، كارهايی هم بحمدالله انجام گرفته است. اين جلسه را ما در سالهای گذشته در ماه رمضان تشكيل می داديم. شايد برخی يا
بسياری از شما برادران و خواهران در آن جلسات هم حضور داشته ايد. امسال به اين
دليل كه بتوانيم از بعضی از دوستانی هم كه در غير تهران هستند، در اين جلسه پذيرايی و از آنها استفاده كنيم،
جلسه را بعد از ماه رمضان گذاشتيم و امشب اين توفيق برای ما پيدا شده است.
بنابراين، هدف دوم، شنيدن از شماست؛ اين برای ما مفيد است.
همه ی
آنچه اين جا گفته شده، به نحوی دنبال شده است؛ بعضی بهتر، بعضی قوی تر، بعضی هم به
طور متوسط. يعنی اين طور نيست كه سخنی گفته بشود و فقطِ صرف گفتن در اين جلسه باشد. چون من خواستم ببينم در جلسات گذشته، آقايان چه مطالبی مطرح كرده
اند، گفتم در اين باره گزارشی تهيه كنند. در اين گزارش، مواردِ دنبال شده آمده بود؛
بعضیدر رابطه ی با دولت بود، بعضی در رابطه ی با برخی دستگاه های ديگر بود، برخی در رابطه ی با دانشگاه ها بود. درعين حال تعقيب نقاط مورد نظر به صورت
اجرايی يك مطلب است، و پراكندن فكر درست در فضا، مطلب ديگری است؛ و اين دومی مهمتر
است. اين كه شما سخنی را بر زبان بياوريد و اين فكر را در فضا بپراكنيد، بدون ترديد در آينده، سازنده ی جهت و سمت حركت خواهد شد؛
بسته به اين است كه پراكننده تا چه اندازه اين سخن را منطقی و قوی و متكی به
استدلال و واقعيتها بر زبان آورده باشد. بنابراين، اين هم هدف بعدی است كه ان
شاءالله برخی از كارها در اين جا به نتايجی می رسد و دنبال می شود.
دايره ی
مطالبی كه شما بيان خواهيد كرد، نامحدود است؛ يعنی از طرف من هيچ حد و مرزی برای
آنچه بيان خواهد شد، وجود ندارد. اصلاً اصرار دارم در اين خصوص محدوديت وجود نداشته باشد؛ ولی می
خواهم دو سر فصل را هم مطرح كنم كه در صحبت های خود اگر به اينها توجه كنيد و درباره ی اينها هم سخنی بگوييد، خوب است:
يكی عبارت
است از راه حل عملگراتر شدن و كارآمدتر شدن پژوهش و تحقيق در كشور؛ چه از سوی استادان و برگزيدگان، و چه
از سوی دانشجويانی كه در دانشگاه ها پايان نامه هايی را می نويسند. در حين تحصيل يا در پايان تحصيل، از سوی دانشجو و استاد،
ساعتهای بسيار ذی قيمتی صرف تهيه ی يك پايان نامه يا يك پژوهش در دانشگاه می شود. آيا گزينش اين عناوين،
حساب شده و در جهت نيازهای كشور است؟ آيا محصول پژوهش و
تحقيقی كه استاد و دانشجو، مشتركاً و يا به طور دستجمعی انجام داده اند، به مرحله
ی اجرا و عمل می رسد؟ آيا به اين وسيله، دانشگاه ما، دانش ما و رتبه ی تحقيقاتی ما
رشد می كند يا نه؟ بعضی از دانشجويان پايان نامه های خود را جلد كرده و قشنگ برای
بنده می فرستند. من در كتابخانه ی خودم قفسه يی را برای همين
پايان نامه ها گذاشته ام. متأسفانه من مجال نمی كنم از اينها استفاده كنم - حالا در آن رشته هايی كه برای من قابل استفاده است
- ولی عناوينی كه روی اينها می بينم، بعضی خيلی جالب و شيواست و آدم دوست می دارد
اين موضوع را تحت اين عنوان دنبال كند. بعضی هم عناوينی است كه خيلی حاشيه يی و
دور از مسير حركت علمی و عملی و اجرايی كشور است. برای اين كه اين پژوهش، اين
پايان نامه و اين كار مهم - كه ساعتهای گرانبهايی صرف آن شده - به كار بيايد، چه
راه حلی وجود دارد؟ اين را در مطالبی كه بيان می كنيد، اگر مطرح كنيد،
مفيد است.
دوم اين
كه بحمدالله ما امروز در مجموعه ی اساتيد و دانشجويانمان روح تعهد در مسائل اجتماعی را خيلی بارز مشاهده می
كنيم. من دانشگاهِ قبل از انقلاب را هم كاملاً يادم هست. امروز احساس تعهد دانشجو
و استاد نسبت به مسائل كشور و مسائل اجتماعی خوب است - كه نمونه هايش را هم داريم
می بينيم - ليكن چه كنيم كه اين احساس مسؤوليت و اين روح تعهد در مقابل سرنوشت كشور، تقويت شود؟ كاری كنيم
كه در محيط دانشگاه - اين محيط پُرنشاط و پُرتپش؛
محيطی كه از علم و روحيه ی تحقيق و همراه با نشاط و جوانی، سرشار و لباب است - اين
احساس تعهد و مسؤوليت بيش از پيش وجود داشته باشد و همه يا اكثريت قاطع اساتيد و
دانشجويان نسبت به سرنوشت و آينده ی كشور و آيندهی نسلها احساس مسؤوليت كنند و روح
فردگرايی و به فكر سرنوشت شخص خود بودن، قدری تضعيف شود؛ يعنی نه دانشجو و نه
استاد، همه ی همّ و غمشان اين نباشد كه آينده يی برای شخصِ خودشان بسازند. معمولاً اين
طوری است كه برای مردم عادی مسائل شخصی در خيلی از موارد ترجيح پيدا می كند. اگرچه از
ديد اسلام همه بايد مصالح و سرنوشت عمومی را بر مصالح و منافع شخصی ترجيح دهند،
ليكن از نخبگان، زبدگان و برجستگان - كه مظهر آنها مجموعه ی استاد و دانشجو هستند
- توقع اين است كه روحيه ی به فكر سرنوشت خود بودن، بر روحيه ی به فكر سرنوشت كشور
بودن ترجيح پيدا نكند.
طبيعتاً
ما انتظار نداريم كه از اين جلسه ی دوستانه و صميمی، مثل يك سمينار علمی تخصصی
بهره برداری كنيم. البته من توصيه می كنم در همه ی زمينه های مهم، سمينارهای واقعی
برگزار شود؛ نه شكلی و صوری. گاهی انسان می بيند سمينار و كنگره ی بين المللی يا
داخلی برگزار می شود، اما اغلب، ته اش چيزی درنمی آيد. واقعاً بايد سمينارهای علمی
تخصصی مفيد تشكيل شود. ما از اين جلسه ی صميمی دوستانه انتظار آن طور چيزی را
نداريم؛ اما اين جلسه چون درسطح كشور منعكس می شود، می تواند الهام
بخش باشد و سررشته های فكری زيادی را به همه ی آحاد كشور - تا آن جايی كه صفحه ی
تلويزيون جلوی آنهاست - بدهد.
من منتظرم
دوستان شروع كنند. ظاهراً قرار است آقای دكتر عزيزی جلسه را اداره بفرمايند. از
ايشان هم خيلی متشكريم كه قبول زحمت كردند؛ دانشمند و برجسته، متعهد و متخصص.
بيانات معظمٌ پس از سخنان اساتيد:
بسم الله
الرّحمن الرّحيم
نبايد
تصور كرد كه مجموعه ی انسانی يك ملت، يك حركت بسيط می تواند داشته باشد. حركتها،
جمع بندی شده ی مجموعه ی احساسات، انگيزه ها و تحركها در كل جامعه است.
ما بحمدالله در بخشهای بسيار زيادی داريم پيشرفت می كنيم. اين طور تصور نشود كه ما از واقعيات جامعه بی خبر می مانيم؛ نه، من بحمدالله با بدنه ی مردم مرتبطم.
شما آقايان و خانمهايی كه اين جا تشريف داريد، بخشی از مجموعه ی نخبگان كشور هستيد.
بنده با غيرنخبه ها، با مردم عادی، با روحانيون، با ائمه ی جماعات و با خانواده های گوناگون ارتباط دارم؛ گاهی هم به خانه های مردم می روم و روی فرش و زير سقفشان می نشينم؛ بنابراين واقعيتها را می بينم؛ اين طور نيست كه ندانم و نبينم.
اين تصور و توقع هم منطقی نيست كه ما فكر كنيم بايد يكسره بدون ريزش و بدون وجود نمودها و نمونه هايی كه نمی پسنديم، جلو برويم؛ نه، بالاخره ريزشها و رويشهايی هست؛ سقوطها و عروجهايی هست؛ مجموعه ی انسانی جمع بندی شده را بايد محاسبه كرد.
مشكلاتی هم كه دوستان بيان كردند، من آنها را محتمل می دانم و قبول می كنم. خيلی از اين مشكلات و اين گره ها وجود دارد، اما در كنارش امور مثبت و موجبات - چيزهايی كه مايه ی اميد و سرور می شود - وجود دارد.
تلاشی كه بايد بكنيم، اين است كه مشكلات را برطرف كنيم
در مجموع، آنچه به نظرم می رسد، اين است كه ما در زمينه ی تربيت نخبگان - كه يك بخش عمده ی آن در عرصه ی آموزش دانشگاهی است - هم در بخش آموزش و هم در بخش پژوهش، نياز به تمركز بيشتری از سوی مسؤولان داريم.
مسؤولان كشور در اين زمينه بايد با يك نگاه واقع بين و با يك محاسبه ی صحيح و - برای كوتاه مدت - غيرمادی به مسأله نگاه كنند.
اگرچه در بلندمدت يقيناً ثروت و پيشرفت و رشد مادی كشور هم در گرو همين هاست، منتها در مسائل دانشگاه، در كوتاه مدت بايد محاسبات را بر مبنای مسائل مالی و اقتصادی و مادی قرار نداد.
نه اين كه الان اين نگاه وجود ندارد؛ من می بينم هم در سازمان مديريت و برنامه ريزی و هم در مجموعه ی دولت اين نگاه وجود دارد و مسؤولانی كه در رأس اين كارها هستند، خودشان غالباً دانشگاهی و اهل تحصيلات عاليه هستند؛ كسانی هستند كه قدر تحصيلات و تحقيق را می شناسند؛ ولی بايد برنامه ريزی شود؛ مديريت لازم است.
همين مسأله ی هجرت نخبگان يا فرار مغزها - كه آقايان به بيانهای خوبی اشاره كردند - هرچند بخشی از آن بلاشك به امكانات و امثال آن مرتبط است، بخشی هم به مسائل معنوی ربط دارد؛ اما بخشی هم مربوط به مديريتهاست.
ما، هم دروزارت علوم و بخشهای مختلف تحقيقاتی، و هم در مديريت دانشگاه ها نياز به اين داريم كه انسانهايی كه اين مسؤوليتها را بر عهده دارند، با نگاه مديريتی كارآمد و پخته و سنجيده با اين مسأله برخورد كنند.
يقيناً پيشرفت كاروان علم و
تحقيقدر كشور احتياج دارد به مديريت؛ به تعبير برخی
از دوستان، به نظارت، اشراف، برنامه ريزی، جهتدهی و هدف معين كردن نياز دارد؛
بدانيم برای كار تحقيقاتی راهبرد ما چيست؛ چه كنيم كه اين تحقيقات و اين آموزش
برای كشور مفيد باشد و به كار كشور بيايد، كه دوستان هم در اين زمينه مطالب خوبی بيان كردند.
افق كار در كشور، بسيار خوب است؛ استعدادها خوب است؛
امكانات موجود كشور، قابل قبول است؛ اين امكانات را می شود افزايش داد.
دستگاه های مسؤول دولتی و اجرايی علاقه مندند به علم اهميت بدهند و اين را قبول كرده اند كه علم، محور توسعه ی حقيقی برای كشور است.
ما بدون علم نمی توانيم به جايی برسيم؛ هم در سند چشم انداز بيست ساله اين آمده، هم در مذاكراتی كه حول وحوش اين مسأله وجود دارد، اين معنا بوضوح برای همه تبيين شده است. همت لازم است؛ هم در دستگاه های مديريتی، هم در شما اساتيد محترم و كسانی كه بالمباشره مسؤوليد.
آنچه مهم
است، توليد علم است. دوستان آمارهايی دادند، من هم اين آمارها را قبول دارم، به ما
هم در زمينه ی پيشرفتهای تحقيقی و مقالات منتشره
ی در مجلات علمی و معتبر دنيا هم گزارشهايی داده
شده؛ منتها توجه كنيد كه توليد علم - يعنی شكستن مرزهای علم و پيشرفت كردن - با
تحصيل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلی را نياز داريم.
نه اين كه به دومی نياز نيست، اما دومی كافی نيست.
اين كه نوشته و تحقيق و فرآورده ی ذهن دانشمندان در زمينه ی علوم مختلف - چه علوم انسانی، چه علوم تجربی - بيايد و خوب دانسته شود و همين ها محور تشخيص و معرفت نهايی انسان شود، چيز مطلوبی نيست.
ما می بينيم كه در زمينه های مختلف، تحقيق و پژوهش و رسيدن به نظريه در دنيای مادی و دنيای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ بخصوص در زمينه ی علوم انسانی، كه در علوم تجربی و درفناوری هم اثر خودش را نشان می دهد.
نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبيعت و به عالم وجود، نگاهی است كه معرفت نوينی را در اختيار انسان می گذارد. اين نگاه، زيربنا و قاعده و مبنای تحقيقات علمی در غرب نبوده.
تحقيقات علمی در غرب، در ستيز با آنچه آن را دين می پنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دينی كه رنسانس عليه آن قيام كرد و خط فكری و علمی دنيا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسيم كرد، دين نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دين.
دينِ كليسايی قرون وسطايی، دين و معرفت دينی نبود. بديهی بود كه عقده ها و گره ها درذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فكری باقی بماند و برايش راه علاجهای ضددينی و غيردينی پيدا كنند.
لذا هنوز چگونگی كنار آمدن علم و دين برای آنها مسأله است؛ ليكن مسأله ی ما اين نيست. در جهان بينی ما، علم از دل دين می جوشد و بهترين مشوق علم، دين است. دينی كه ما می شناسيم، جهان بينی دينی يی كه ما از قرآن می گيريم، تصويری كه ما از آفرينش و از انسان و از ماوراءالطبيعه و از توحيد و از مشيت الهی و از تقدير و قضا و قدر داريم، با علم سازگار است؛ لذا توليدكننده و تشويق كننده ی علم است.
نمونه اش را شما در تاريخ نگاه كنيد؛ ببينيد حركت علمی درقرون اوليه ی اسلام بر اثر تشويق اسلام آن چنان اوج گرفت كه تا آن روز در دنيا بی سابقه بود - در همه ی زمينه ها - و علم و دين با هم آميخته و ممزوج بود و دانش و تحقيق و فن در حد خود پيشرفت كرد.
پايه و مبنای علوم انسانی يی كه امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه شناسی و مديريت و انواع و اقسام رشته های علوم انسانی، بر مبنای يك معرفت ضددينی و غيردينی و نامعتبر از نظر كسانی است كه به معرفت والا و توحيدی اسلامی رسيده باشند. ما در اين زمينه ها بايد كار كنيم.
در زمينه ی علوم تجربی بايد كار و تلاش كنيم. قدرت پيشرفت علمی و باز كردن راه های نو و گشودن افقهای جديد را بايد در خودمان به وجود بياوريم؛ همت ما بايد اين باشد؛ توقع، اين است. خوشبختانه ما پيشرفت كرده ايم؛ بوضوح می شود اين را ديد.
اگر قرار بود در محيط غيردينی و ضددينی، علم پيشرفت كند، از لحاظ علمی لااقل پيشرفت می كرديم. ما از لحاظ علمی، عقب مانده و عقب نگه داشته شده بوديم. بيش از پنجاه سال، تحرك و جوشش علمی در اين كشور كند بود؛ در بعضی از بخشها تعطيل بود.
موانعی كه به وجود آوردند، برای اين ملت مثل سم كشنده يی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هر آنچه از بيرون اين مرزهاست، آن چنان دلبسته كردند كه اصلاً كسی اين مجال و اين جرأت و اين شجاعت را پيدا نكند كه فكر كند می توان برخلاف آن حرفها يا غير از آن حرفها و آن نظريه ها، نظريه يی ارائه كرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستيم.
البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشيد. آنچه
امروز مشاهده می كنيم، نتيجه ی همين جرأت است؛ بايد اين جرأت را تقويت كرد و پيش
رفت. استعدادهای ما خوب است. جوانهای ما خوبند. اگر همين كارهايی كه آقايان اشاره
كردند - شناسايی و جذب استعدادها در زمان خود، هدايت صحيح اينها، به كار گرفتن
اينها، سازماندهی معنوی صحيح در زمينه ی نخبگان - صورت بگيرد، كه هم انجام
شدنی است و هم ان شاءالله اراده اش وجود دارد؛ و اگر همين بنياد نخبگانی كه ما
پيشنهاد كرديم، در نهاد رياست جمهوری تشكيل شود - كه شنيدم
مقدماتش را دارند فراهم می كنند و اساسنامه يی هم نوشته اند - ان شاءالله به اين
سمت پيش خواهيم رفت.
البته من
اين نكته را هم تصحيح كنم. دوستان چند جا در خلال فرمايشاتشان به ما گفتند «دستور
بدهيد». بنده در اين زمينه ها هيچ دستوری به كسی نمی دهم؛
چون كار ما در اين زمينه دستوری نيست؛ مثلاً به وزارت
علوم دستور بدهم دراين زمينه اين طوری عمل كند؛ نه، ما به
دولت و مسؤولان به صورت اعلام سياستها، چارچوب ها را می دهيم.
يا بعضی از دوستان گفتند به قاضی دستور بدهيد. بنده به قاضی دستور نمی دهم؛ قاضی كار خودش را می كند، مسؤوليتِ كار خودش را هم دارد؛ كمااين كه دستگاه های دولتی مسؤوليت خود را دارند. ما تلاش و دنبال گيری می كنيم تا اين كارها ان شاءالله در مسير و بستر قانونی و صحيح و منطقی خود تحقق پيدا كند. اين چيزها دستوری نيست. خيلی مشكلات هم با دستور و بخشنامه و امثال اينها حل نمی شود.
به هرحال
اميدواريم ان شاءالله خداوند متعال به اجتماع امشب ما بركت دهد و آنچه را كه شما
گفتيد و يا در ذهنتان هست، و آنچه لابد بعضی دوستان
خواهند نوشت و خواهند داد، وسيله يی بشود برای اين كه كار ما در زمينه ی آموزش عالی باز هم پيشرفت بيشتری
بكند.
والسّلام
عليكم و رحمةالله و بركاته
منابع:
www.khamenei.ir/speech